1-تقریبا اولین مرتبه ای بود که باران بطور جدی سفر می کرد, ان هم کجا پیش سهبای عزیز.
شما فکرشو بکنید؟
2-قربون امام رضا {ع} برم . چقدر بزرگ و با شکوه , باران کوچولوی من به پا بوس امام هشتم
رفته بود. چقدر زیبا بود ان لحظه ها.
3-شما وقتی یک بچه فضول داشته باشید که به هیچ وجه نمی تواند یک جا بنشیند چکار می
کنید.حالا فکر کنید ما با این باران خانم در قطار چه فیلمی داشتیم.
4-دیدید وقتی دو نفر که خیلی همدیگر ا دوست دارند بعد از مدتها همدیگر را ببینند چه حالی می
شوند ؟حال تجسم کنید دیدار باران و عمه سهبا را . وای خدایا چه لحظاتی.
5-جذابترین بخش سفر باران رفتن به اداره عمه بود, انجا که یک اداره را بهم ریخت .از دیدن
میکاییل عزیز گرفته تا خاله سمیرا و سپیده تا هدایای که زحمت کشیدند و به باران تقدیم کردند
و قیافه گرفتن باران هنگامی که روی صندلی عمه وپشت کامپیوتر نشسته بود.
اینها بخش کوچکی از شیطنتهای این کوچولوی شیرین بود.
واخر هم باز دوری باز هم دلتنگی باز هم صبر باز هم انتظار.
الهی خوشدلم که از درد می نالم که هر دردی را درمانی نهادای!
الهی در خلقت شیطان که ان همه فواید و مصالح است؛در خلقت ملک چه ها باشد.
الهی دیده را به تماشای جمال خیره کرده ای,دل را به دیدار ذو الجمال خیره گردان,
الهی شکرت که دولت صبرم دادی تا به ملکت فقرم رساندی.
الهی نامه
علامه حسن زاده املی