سلام داداش مهدی یواش یواش حسودیم می شه به این سهبا خانم هااااااااااااااااااااا هر چی باشه منم خواهرتونم خیر سرم خوب ببوسینش انشاالله الان اون روزهای سخت را طی کرده باشد باران جان
سلام
کاش شما وتمامی دوستان وبلاگ من وابجی می توانستید تشریف بیاوری دامادی داداش عباس.
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت خوانندگان صفحه بارانی باران عزیز بله کامنت منو از وبلاگ بهترین هدیه خداوند می خونید من عمه مریم هستم خبرنگار اعزامی خبر از وبلاگ خدا برایم کافیست به وبلاگ باران من الان می خوام یکی از بهترین صحنه های هستی رو براتون تداعی کنم :بله بالاخره بعد از هفته ها دلتنگی و غمگینی عمه نرگس به دیدن خانواده رفته تا هم دیداری تازه کنه هم برادر عزیزشو در رخت زیبای دامادی ببینه آه چه صحنه زیبایی همین لحظه س که نرگسی مهربون ما وارد میشه بله با همه خانواده از جمله پدر مادر برادرها روبوسی و چاق سلامتی می کنه اما هنوز آثار بیقراری در چهره چو ماهش هویداس خدایا داره دنبال یکی یه دونه برادرزاده ش میگرده بله اونو در آعوش مادرش پیدا می کنه خدای من کودک رو در آغوش میگیره و اونو با تمام وجود می بوسه و بو می کنه فکر کنم البته فقط در حد فکره که این لحظه یاد مریم و حرفاش افتاده (مریم:نرگسی به عکسا اکتفا نکن برو و بارانتو ببین باید از نزدیک ببینی تا آروم بشی) بله حالاس که انگار تمام آرامش دنیا رو به نرگسی عطا کردن خدای من! چه صحنه زیبایی همه دنیا محو و تار میشن فقط دونفر می مونن نرگس و باران آه اشک در چشمان همه حلقه زده و ...
سلام
عجب خبرنگار با ذوقی! راستی احتمالا شما پیشگو نیستید؟
جای شما خالی این هفته در کنار کل خا نواده خیلی خوش گذشت.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
قربون اون موهای فشنی ات برم من!
هزاران بار می بوسمت از دور نازدانه عمه ها!!!
سلام بر بابا و مامان گل باران عزیزم!
الهی قربون اون چشمای اشک آلودش برم من . چه بغضی داره تو این عکس عزیز دل عمه ....
آخ که چقدر دلم براش تنگ شده داداشی ...
سلام
همگه دعوت هستید به مهمانی تولد اجی گلم
سلام داداش مهدی
یواش یواش حسودیم می شه به این سهبا خانم هااااااااااااااااااااا
هر چی باشه منم خواهرتونم خیر سرم خوب
ببوسینش انشاالله الان اون روزهای سخت را طی کرده باشد باران جان
سلام
کاش شما وتمامی دوستان وبلاگ من وابجی می توانستید تشریف بیاوری دامادی داداش عباس.
نه هنوز لثه هایش میخوارد هنوز دندان در نیاورده
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر از وبلاگ خدا برایم کافیست به وبلاگ باران




سلام عرض می کنم خدمت خوانندگان صفحه بارانی باران عزیز
بله کامنت منو از وبلاگ بهترین هدیه خداوند می خونید
من عمه مریم هستم خبرنگار اعزامی
من الان می خوام یکی از بهترین صحنه های هستی رو براتون تداعی کنم :بله بالاخره بعد از هفته ها دلتنگی و غمگینی عمه نرگس به دیدن خانواده رفته تا هم دیداری تازه کنه هم برادر عزیزشو در رخت زیبای دامادی ببینه آه چه صحنه زیبایی همین لحظه س که نرگسی مهربون ما وارد میشه بله با همه خانواده از جمله پدر مادر برادرها روبوسی و چاق سلامتی می کنه اما هنوز آثار بیقراری در چهره چو ماهش هویداس خدایا داره دنبال یکی یه دونه برادرزاده ش میگرده بله اونو در آعوش مادرش پیدا می کنه خدای من کودک رو در آغوش میگیره و اونو با تمام وجود می بوسه و بو می کنه فکر کنم البته فقط در حد فکره که این لحظه یاد مریم و حرفاش افتاده (مریم:نرگسی به عکسا اکتفا نکن برو و بارانتو ببین باید از نزدیک ببینی تا آروم بشی) بله حالاس که انگار تمام آرامش دنیا رو به نرگسی عطا کردن خدای من! چه صحنه زیبایی همه دنیا محو و تار میشن فقط دونفر می مونن نرگس و باران آه اشک در چشمان همه حلقه زده و ...
سلام
عجب خبرنگار با ذوقی! راستی احتمالا شما پیشگو نیستید؟
جای شما خالی این هفته در کنار کل خا نواده خیلی خوش گذشت.