تازه رسیده ام . روی ایوان خانه پدری نشسته ام و از دیدن گلها و درختان سرسبز باغچه لذت می برم . باد می وزد و موهای آشفته ام را آشفته تر می سازد . پدر قران می خواند . مادرم با من به آرامی سخن می گوید . تلفن زنگ می زند و من با دوستم در حال صحبت هستم که .... باران در آغوش مادرش به ما می پیوندد . نمی دانم چگونه با دو سه کلمه تلفن را جمع و جور می کنم و گوشی را به مادرم می سپارم . آنگاه سر از پا نشناخته به سمت همسر برادرم می روم و باران را از او می قاپم !
خداااااااااای من !!!! باران من چقدر بزرگ شده ! سه ماه بیشتر است او را ندیده ام و حالا .... انصاف بدهید . کودک چهار ماهه چقدر با نوزاد یک ماهه متفاوت است ؟ دلم برایش غش می رود . آنقدر او را می بوسم و می بویم و با او بازی می کنم که گریه اش را در می آورم ! بارانم با من غریبگی می کند ! با تنها عمه اش ... حق دارد . مگر چقدر مرا دیده ؟ اما .... به ساعتی نمی رسد که با هم حسابی دوست شده ایم . برایم حرف می زند و می خندد و من با هر کارش کلی قربان صدقه اش می روم ...
یادش بخیر . 14 اسفند که به دنیا آمد و مادرش خبر را به من داد , آنقدر ذوق کردم و جیغ زدم که همه دوستان مجازی ام هم متوجه شدند , حقیقی ها که جای خود ...
و عید که ... ( بگذارید کم کم ماجراها را بیان کنم ... فعلا تا همین حد بس است . )
پی نوشت :
تصمیم گرفته ایم , من و برادرم مهدی ( پدر باران ) و محمد ( عموی باران ) با هم ستونهای این خانه را به نام باران بنا کنیم . امید که در توانمان باشد ادامه این مسیر . پس با توکل به خداوند و بارش مداوم باران مهربانیش شروع می کنیم .
عمه نرگس
سلام وبلاگ جدیدتون رو به شما تبریک میگم....امیدوارم مطالب زیبایی بنویسید
ممنون میشم به منم سربزنید...
منتظر حضور گرم شما هستم
نظرتون رو درمورد وبلاگم بگید.
بدرود تادرودی دیگر
سلام مرسی که به وبلاگ ما سر زدید, وبلاگتون عاشقانه بود منتظر مطالب جدید مابشید.
باز باران بارید.خیس شد خاطرهها.... مرحبا بر دل ابری هوا!هر کجا هستی باش اسمانت ابی و تمام دلت از غصه دنیا خالی مرسی از خواهر خوب ومهربانم که دختر لوس منو خیلی دوست داره
باران برای من , یعنی بزرگترین هدیه خداوند در روزگارانی که دلتنگی ها , دست از دلم بر نمی داشتند .... باران یعنی زیباترین روح لطافت و سرزندگی و عشق ....
سلامی به لطافت قطرات باران بر شما که دلتنگی هاتون را با ما تقسیم کردید
سلام![](http://www.blogsky.com/images/smileys/001.gif)
امیدوارم باران کوچولو سرنوشتی خوب داشته باشه سرنوشتی که عشق تمام جای جایش را پرکند البته عشقی که فرجام داشته باشد نه عشقه...
ممنون از نظرتون.بازم به من سربزنید.
سلام منم ارزویم برای همه عاشقا رسیدن به عشقشون است.
سلام بارا ن عمو .الهی قربونت بشم.فینگلی .ملوس.
دیگه خیلی لوس نشو.
این یکی چقدر زیباست!!!
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
امان از دست عمه نرگست که همه ی ما را هوایی می کند!!
نازی...ماشاءلله چه بزرگ شده...خدا حفظش کنه براتون...از باران بیشتر بنویسید منتظریم
الهی جیگری نازی
سلام
متشکر از احساستان
باز باران...
باران...
شیشه ی پنجره را
باران شست
از دل من اما
چه کسی
نقش تو را
خواهد شست؟
نقشهایتان مستدام
بارانتان همیشه بر دوام
سلام,
به لطافت باران
به پاکی باران
تشکر از حضورتان
خوش آمدید به کلبه برادر و برادرزاده ام کیارش عزیز ...
انشالله همیشه بارانت مثل باران پربرکت وشادی بیاورد
سلام
باران همیشه پر برکت است ویکی از ناب ترین برکات خداوند است
چه قدر با احساس...